من از این هوا وحشت دارم!
این هوای تمیز و شفاف خیلی آزار دهنده ست، بدم میاد از هوای برفی، از هوای بعد از بارون و سنگ فرشهای نم زده متنفرم، اینها خطرناکن،
درست مثل یه دست لباس نو که هنوز مارکش رو نکندی، یا یه عطر تازه که هنوز به خودت نزدی، به نظرت اینها ترسناک نیستن؟
با وجود اینها آدم همش دوست داره بزنه بیرون.
ولی به جاش عاشق هوای گرم و داغ و طاقت فرسام، عاشق اینم که از کف پیاده رو آتش در بیاد، اصلا وقتی هواشناسی میگه توی خونههاتون بمونید طوفان در راهه یا اینکه به دلیل آلودگی همه جا تعطیله میخوام بال در بیارم. البته اینها دلیل نمیشه که به من بگی نا امید یا ضد حال!
من فقط اینجوری خیالم راحت تره، میدونم که دلیلی نداره برم بیرون،
میدونم که قرار نیست چیزی رو از دست بدم
و میدونم اون لعنتی هم با کسی جایی نمیره.
| آنتارکتیکا، هشتاد و نه درجه جنوبی/ روزبه معین